معنی صبر کردن، چشم براه بودن، منتظر شدن، انتظار کشیدن معطل شدن، پیشخدمتی کردن, معنی صبر کردن، چشم براه بودن، منتظر شدن، انتظار کشیدن معطل شدن، پیشخدمتی کردن, معنی wfc lcbj، ]ak fcاi fmbj، kjت'c abj، اjت'اc ladbj kuzg abj، /daobkتd lcbj, معنی اصطلاح صبر کردن، چشم براه بودن، منتظر شدن، انتظار کشیدن معطل شدن، پیشخدمتی کردن, معادل صبر کردن، چشم براه بودن، منتظر شدن، انتظار کشیدن معطل شدن، پیشخدمتی کردن, صبر کردن، چشم براه بودن، منتظر شدن، انتظار کشیدن معطل شدن، پیشخدمتی کردن چی میشه؟, صبر کردن، چشم براه بودن، منتظر شدن، انتظار کشیدن معطل شدن، پیشخدمتی کردن یعنی چی؟, صبر کردن، چشم براه بودن، منتظر شدن، انتظار کشیدن معطل شدن، پیشخدمتی کردن synonym, صبر کردن، چشم براه بودن، منتظر شدن، انتظار کشیدن معطل شدن، پیشخدمتی کردن definition,